پیش انواع فضلت ، ای صابر


کثرت اختران قلیل آمد

نظم تو خطهٔ خراسان را


همچو در خلد سلسبیل آمد

نکتهٔ خاطر چو آتش تو


روح را آتش خلیل آمد

بر سر طالبان دانش و فضل


ظل آداب تو ظلیل آمد

خامهٔ تو قصیر و ز سعیش


عمر فضل و هنر طویل آمد

ساکن خانهٔ علوم تویی


غیر تو عابر سبیل آمد

با زبان چو خنجرت ، گه نطق


خنجر صبح دم کلیل آمد

تو اجلی بقدر و دیدن تو


خلق را نعمتی جلیل آمد

اشک چشم من ، ای عزیز المثل


در فراق تو بس ذلیل آمد

مر الم را تنم ملایم گشت


مرعنا را دلم عدیل آمد

صبر کردن ز طلعت چو تویی


عقل را سخت مستحیل آمد

هذیانی ، که در مرض گویند


قطعهٔ من از آن قبیل آمد

در فراق تو سخت معلولم


شاید ار شعر من علیل آمد